- پدر کودک رو بغل کرد و تو آغوش گرفت.
کودک هم مي خواست پدر رو بلند کنه ولي نتونست. با خود گفت: حتماً چند سال بعد مي تونم.
بيست سال بعد پسر تونست پدر را بلند کنه. پدر سبک بود. به سبکي يک پلاک و چند تکه استخوان....

عشق یعنی یک استخوان و یک پلاک

سالهای سال تنهای تنها زیر خاک . . .