تحصيلات رسمي و حرفه اي : مرتضي مطهري در سنين كودكي به مكتبخانه رفت و به فراگيري قرآن و ديگر تعليمات ابتدايي پرداخت. استاد مطهري در سن سيزده سالگي 1311 ه ش. به حوزه علميه مشهد عزيمت نمود و تحصيل مقدمات علوم ديني را آغاز نمود و به فراگيري صرف و نحو عربي، منطق، فقه و اصول پرداخت. هدف او در فراگيري اين علوم همانند رسيدن به يك آمادگي براي بررسي سخن فيلسوفان بزرگ بود. استاد در اين باره چنين مي گويد: تا آنجا كه از تحولات روحي خودم به ياد دارم از سن سيزده سالگي اين دغدغه در من پيدا شد و حساسيت عجيبي نسبت به مسائل مربوط به خدا پيدا كرده بودم. پرسشها- البته متناسب با سطح فكري آن دوره- يكي پس از ديگري برانديشه ام هجوم مي آورد. در سالهاي اول مهاجرت به قم هنوز از مقدمات عربي فارغ نشده بودم، چنان در اين انديشه ها غرق بودم كه شديدا“ ميل به تنهايي درمن پديد آمده بود. وجود هم حجره را تحمل نمي كردم در حجره فوقاني عالي را به نيم حجره دخمه مانند تبديل كردم كه تنها با انديشه هاي خود بسر برم. در آن وقت نمي خواستم در ساعات فراغت از درس و مباحثه به موضوع ديگري بينديشم و در واقع ، انديشه در هر موضوع ديگر را پيش از آنكه مشكلاتم در اين مسائل حل گردد، بيهوده و اتلاف وقت مي شمردم. مقدمات عربي و يا فقهي و اصول منطقي را از آن جهت مي آموختم كه تدريجا“ آماده بررسي انديشه فيلسوفان بزرگ در اين مساله باشم. بالاخره استاد مطهري پس از حدود چهار سال تحصيل در حوزه علميه مشهد در سال 1315 شمسي عازم حوزه علميه قم مي گردد در طي پانزده سال اقامت در حوزه علميه قم و كسب فيض از محضر اساتيد بزرگ، بر اندوخته هاي علمي و معنوي خود افزوده و تحصيلات خود را در علوم و فنون مختلف اسلامي ارتقاء مي بخشد.

ساير فعاليتها و برنامه هاي روزمره : در سال 1331 هجري شمسي استاد مطهري به تهران مهاجرت نموده، فصل پر فراز و نشيب ديگري در زندگي خود آغاز كرده بود. برخي علت اين مهاجرت را وضع سخت معيشتي ايشان پس از ازدواج مي دانند و برخي بي مهري اطرافيان آيت الله بروجردي به ايشان پس از ناكام ماندن تلاشهاي امام خميني و به تبع ايشان استاد مطهري و ديگران در اصلاح حوزه و شايد علت ديگري در كار بوده است، مثلا“ ورود به دانشگاه و ارتباط با قشر تحصيل كرده و بردن اسلام به ميان آنها و آگاهي از سوالات و مشكلات فكري آنها. استاد مطهري با مجامع اسلامي و كانون هاي مذهبي نيز از طريق ايراد سخنراني و غيره همكاري داشته است. از جمله اين مجامع و كانون ها مي توان از انجمن اسلامي مهندسين، انجمن اسلامي پزشكان و انجمن اسلامي دانشجويان دانشگاه تهران نام بردكه هر سه تازه تاسيس بوده اند و البته ايشان با توده مردم نيز از طريق مساجد و منابر مرتبط بوده اند. از جمله در سالهاي 1339 تا 1341 به همت استاد شهيد مرحوم حجه الاسلام دكتر محمد ابراهيم آيتي در تهرا ن با شركت چندصد نفر از طبقات مختلف تشكيل مي شد و دو سال و نيم ادامه يافت و در آن سي سخنراني به وسيله عالمان اسلامي ايراد شد و بعدها به صورت سه جلد كتاب به نام گفتار ماه در اختيار عموم قرار گرفت

علاقه به نشر معارف اسلامی

دکتر سیّدمحمد باقرحجتی، درباره علاقه و اهتمام شهید مطهری به آموزش علوم اسلامی و ترویج معارف اهل بیت علیهم‏السلام چنین می‏گوید: «تنها استادی که در مدرسه مروی سراغ داشتم که قبل از اذان صبح به مدرسه می‏آمد و نماز صبح را در مدرسه می‏خواند، ایشان بودند. قبل از اذان ازمنزل راه می‏افتاد و نماز را در مدرسه می‏خواند. یک استکان چای می‏خورد و درسش را شروع می‏کرد و این درس همین‏طور ادامه داشت، شاید تا ساعت هشت یانه. علاقه ایشان به نشر علم و اندیشه اسلامی، از همین جا ثابت می‏شود که ایشان بدون این‏که چشم‏داشتی به مزد و یا اجرت در این زمینه داشته باشند، با این که منبع معاش نداشتند و در رده طلاب یک حقوق ماهیانه دریافت می‏کردند ـ نه در رده مدرسین ـ ، این چنین به تدریس عشق می‏ورزیدند. من استادی که این همه علاقه و عشق به ترویج فرهنگ اسلامی و اندیشه اسلامی داشته باشد، ندیده‏ام».

تیزبینی استادمطهری

>یکی از ویژگی‏های مهّم شهید مطهری، تیزبینی ایشان بود. وی به جهت احاطه بسیار به معارف اسلامی و مکاتب جدید و نیز هوش و ذکاوت ذاتی بالا، وقتی با آثار و افکار مکاتب، گروه‏ها و اشخاص آشنا می‏شد، به زودی به هدف آن‏ها پی می‏برد. ایشان وقتی آثار سازمان مجاهدین خلق (منافقین) را در سال 1354 دیدند، فرمودند: «سران این سازمان، از شاه هم بدترند». شهید مطهری همان زمان اعتقاد داشت که این سازمان مارکسیستی است و اسلام را وسیله رسیدن به اهداف خود قرار داده است. در آن زمان، انحراف فکری این گروه، حتی برای بیش‏تر مبارزان مسلمان هم قابل هضم نبود. نمونه دیگر، پی بردن به افکار و اهداف بنی‏صدر بود. چند سال قبل از پیروزی انقلاب وقتی ایشان در اروپا بودند، در یک مجلس خصوصی فرمودند: «من از آینده این شخص می‏ترسم» و باز به یکی از دوستان خود فرموده بود: «این آدم، در آینده در میان مردم اختلاف خواهد انداخت».

ایشان در کتاب نهضت‏های اسلامی در صد سال اخیر، انحراف فکری بنی‏صدر به روشنی بیان می‏کنند. بنی صدر در کتابی به نام در روش که در بزرگ‏داشت دکتر شریعتی تدوین شده بود، در مقاله‏ای عنوان کرده بود: «رهبری سنّتی، یعنی رهبری روحانیت کارساز نیست و حداکثر کاری که می‏تواند انجام دهد، تخریب نظام است و در مرحله سازندگی کاری از آن ساخته نیست».... استاد این فکر خطا را در آن کتاب مستدّل پاسخ دادند و ثابت کردند که تنها گروهی که قادر است رهبری مردم مسلمان را در دست بگیرد، روحانیان هستند... اگر این رهبری به دست به اصطلاح روشن‏فکران بیفتد، چیزی نخواهد گذشت که اثری از اسلام واقعی نخواهد ماند و مخلوطی از مکاتب بیگانه تحت عنوان اسلام به مردم عرضه خواهد شد».

احترام به سادات

یکی از کارمندان دانشکده الهیات که مدتی در کارهای مختلف به استاد مطهری کمک می‏کرده، می‏گوید: وقتی نظارت بر ساختن خانه استاد مطهری تمام شد، یک روز به من گفتند: فلانی! شما فردا افطار تشریف بیاورید منزل ما. گفتم: حاج آقا! من که همیشه این‏جا هستم. گفتند: نه، می‏خواهم با بچّه‏ها باشید. گفتم: باشه می‏آییم. ایشان گفتند: راننده را می‏فرستم که شما را بیاورد. هرچه اصرار کردم، گفتند: نه، من می‏فرستم که شما را بیاورد. خلاصه راننده آمد و ما را به منزل آقای مطهری آوردند. بعد هم زنگ زدند که آقای فلانی آمد. یک موقع دیدم استاد با خانمشان پا برهنه و با دهان روزه به خیابان برای استقبال ما آمده‏اند. من گفتم پا برهنه آمده‏اید؟ می‏دانید من چقدر گناه کرده‏ام؟ گفتند: نه شما اولاد پیامبر صلی‏الله‏علیه‏و‏آله هستید. من به پیامبر اکرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله ، به علی بن ابی‏طالب علیه‏السلام و به فاطمه زهرا علیهاالسلام علاقه دیگری دارم. من شما را به چشم دیگری نگاه می‏کنم، چرا این حرف را می‏زنید؟ بعد استاد به یک یک بچه‏های من تفقّد کردند و دست روی سر آن‏ها کشیدند و گفتند: اینها اولاد علی علیه‏السلام هستند. بعد از این که بلند شدیم که برویم، باز هم ایشان پا برهنه تا در خانه بدرقه کردند. این منظره را که من می‏دیدم، باور کنید یاد خلق و خوی ائمه معصومان علیهم‏السلام می‏افتادم.

روش سیاسی شهید مطهری

یکی از کسانی که حدود سی سال با استاد مطهری دوستی و آشنایی داشته، درباره مشی سیاسی شهید مطهری می‏نویسد: «مرحوم مطهری، شیوه‏ای را در مبارزه با رژیم پیش گرفته بود که من به جز معدودی از انقلابیون سرشناس ایران، کسی را نمی‏شناسم که مانند وی عمل کرده باشد. او به ظاهر مردی آرام و بر کنار از سیاست و بیش‏تر اهل تحقیق... به نظر می‏رسید. فعالیت‏های سیاسی خود را از نزدیک‏ترین دوستان غیرانقلابی و حتی از انقلابیون بی‏خبر از متن انقلاب کتمان می‏کرد. البته اوقات او وقف نوشتن و تحقیق بود، اما چنان که می‏نمود و افراد ناآگاه او را به محافظه‏کاری و یا فرار از مواقع خطر متّهم می‏کردند، نبود.... حقیقت این است که شیوه سیاسی وی، یک نوع تاکتیک مکتبی و هدف‏دار بود. وی در نوشته‏ها و گفتارهایش، پرخاشگر و متظاهر به انقلابی بودن شهره نمی‏شد. او معتقد بود مبارزه باید از روی نقشه صحیح و با تمهید مقدّمات توأم باشد تا به نتیجه برسد. اما مقدماتی که او در نظر داشت، پی‏ریزی اصول صحیح اسلامی برای انقلاب بود، تافکر اصیل اسلامی انقلاب حفظ شود.... بارها در بند رژیم گرفتار شد، امّا هرگز تندروی را بدون تفکر و تنها از روی احساسات و غرایز نپذیرفت؛ بلکه معتقد بود که باید با برنامه و هماهنگ عمل کرد».

طلب حلالیّت

شهید مطهری، بسیار مراقب بود تا گناهی مرتکب نشود و احیانا اگر در یک مورد به عللی بعضی از کارها که از نظر احکام دینی خلاف محسوب می‏شد از او سر می‏زد، بدون تأخیر به فکر توبه می‏افتاد. ایشان خود مطلبی را در این باره نقل می‏کنند «طلبه بودم. در ایّام طلبگی هم البته کم‏تر از جاهای دیگر، ولی خوب اتّفاق می‏افتد که انسان می‏نشیند در یک مجلسی عدّه‏ای از این آقا و آن آقا غیبت می‏کنند. یک وقت هم می‏بینی خود انسان گرفتار می‏شود. خدا رحمت کند مرحوم آیت‏اللّه‏ العظمی آقای حجّت ـ رضوان اللّه‏ علیه ـ را،... من سال‏ها خدمت ایشان درس خوانده بودم.... من یک دفعه در شرایطی قرار گرفتم... که این مرد... مورد غیبت واقع شد. یک وقت احساس کردم که این درست نیست من چرا در یک چنین شرایطی قرار گرفته‏ام. یک روز رفتم درب خانه ایشان را زدم... گفتم: آقا! آمده‏ام یک مطلبی را به شما عرض کنم. فرمود چیست؟ گفتم: من از شما غیبت کرده‏ام، ولی البته کم، امّا غیبت نسبتا زیادی شنیده‏ام و من از این کار پشیمانم که چرا در جلسه‏ای که از شما غیبت می‏کردند حاضر شدم و شنیدم...آمده‏ام به خود شما عرض بکنم که مرا ببخشید از من بگذرید. آن مرد با بزرگواری‏ای که داشت به من گفت: غیبت کردن از امثال ما دو جور است: یک وقت به شکلی است که اهانت به اسلام است یک وقت هم هست که به شخص ما مربوط می‏شود... [عرض کردم] من جسارتی نکردم که به اسلام توهین شود، هرچه بوده مربوط به شخص شما بوده است: گفت: من گذشتم.

اقدام علیه اسرائیل

در سال ۱۳۴۸ به خاطر صدور اعلامیه‌ای با امضای ایشان و حضرت علامه طباطبایی و آِیت الله حاج سید ابوالفضل مجتهد زنجانی مبنی بر جمع اعانه برای کمک به آوارگان فلسطینی و اعلام آن طی یک سخنرانی در حسینیه ارشاد دستگیر شد و مدت کوتاهی در زندان تک سلولی به سربرد. از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۵۱ برنامه‌های تبلیغی مسجدالجواد را زیر نظر داشت و غالباً خود سخنران اصلی بود تا اینکه آن مسجد و به دنبال آن حسینیه ارشاد تعطیل گردید و بار دیگر استاد مطهری دستگیر و مدتی در بازداشت قرار گرفت. پس از آن استاد شهید سخنرانیهای خود را در مسجد جاوید و مسجد ارک و غیره ایراد می‌کرد. بعد از مدتی مسجد جاوید نیز تعطیل گردید. در حدود سال ۱۳۵۳ ممنوع المنبر گردید و این ممنوعیت تا پیروزی انقلاب اسلامی ادامه داشت.

ارتباط با امام و انقلاب

گرچه ارتباط استاد مطهری با امام خمینی پس از تبعید ایشان از ایران به وسیله نامه و غیره استمرار داشته‌است ولی در سال ۱۳۵۵ موفق گردید مسافرتی به نجف اشرف نموده و ضمن دیدار با امام خمینی درباره مسائل مهم نهضت و حوزه‌های علمیه با ایشان مشورت نماید. پس از شهادت آیت الله سید مصطفی خمینی و آغاز دوره جدید نهضت اسلامی، استاد مطهری به طور تمام‌وقت درخدمت نهضت قرار می‌گیرد و در تمام مراحل آن نقشی اساسی ایفا می‌نماید. در دوران اقامت حضرت امام در پاریس، سفری به آن دیار نموده و در مورد مسائل مهم انقلاب با ایشان گفتگو می‌کند و در همین سفر امام خمینی ایشان را مسؤول تشکیل شورای انقلاب اسلامی می‌نماید. هنگام بازگشت امام خمینی به ایران مسؤولیت کمیته استقبال از امام را شخصاً به عهده می‌گیرد و تا پیروزی انقلاب اسلامی و پس از آن همواره در کنار رهبر انقلاب اسلامی و مشاوری دلسوز و مورد اعتماد برای ایشان بود.

شهادت

وی در «ساعت بیست و دو و بیست دقیقه سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه سال ۱۳۵۸» در تاریکی شب -در حالی که از یکی از جلسات فکری سیاسی بیرون آمده بود- با گلوله گروه فرقان که به مغزش اصابت نمود به شهادت می‌رسد.