شهید با هنر
شهید باهنر، در سن یازده سالگی وارد مدرسه معصومیه شد. در آنجا درس حوزه یعنی علوم دینی می خواند. او چون به درس روز یعنی مدرسه خیلی علاقه داشت، در کنار درس حوزه، درس مدرسه را هم می خواند و در امتحانات شرکت می کرد. او با تلاش خود وارد دانشگاه شد و مدرک دکترای الهیات گرفت. او فهمیده بود که انسان هر چه که بخواهد می تواند به آن برسد؛ به شرط این که تلاش و کوشش کند و از سختی ها نترسد. او حالا یک نخست وزیر بود و برای مردم ایران زحمت می کشید. او به همراه آقای رجایی برای حل مشکل محرومان و فقیران زحمت می کشید. دشمنان ما، از آنها خوششان نمی آمد. آنها در چنین روزی آقای رجایی و آقای باهنر را شهید کردند.
معلم مهربان
شهید باهنر معلم بود. او دوست داشت همه بچه ها درس بخوانند و به مردم خدمت کنند. او برای پیشرفت کودکان در درس، تلاش های زیادی انجام داد. او با کمک دوستانش توانست در زمان شاه، دبستان رفاه و مدرسه مفید را راه اندازی کند. خیلی از افرادی که در این مدرسه ها درس خواندند، الآن دانشمندانی بزرگ شده اند.
چگونگی شهادت شهید رجایی و باهنر
در
ساعت سه عصر، صدای انفجار مهیبی از ساختمان نخست وزیری برخاست. کارکنان به
طرف محل انفجار دویدند. جمعیت زیادی از راه رسید. همه نگران رجایی و باهنر
بودند. رجایی از چند روز قبل به فرمان حضرت امام خانواده اش را در یکی از
واحدهای مسکونی نهاد ریاست جمهوری ساکن کرده بود تا دیگر مجبور به رفت وآمد
به خانه اش نباشد. کمال،
پسر سیزده ساله رجایی از دور شاهد شعله های آتش بود. او با حالی آشفته به
مادرش تلفن کرد و ماجرا را با او در میان گذاشت تا همسر شهیدرجایی خودش را
برساند. پیکرهای خونین و سوخته رجایی و باهنر را به بیمارستان منتقل کردند.
شدت انفجار به حدی بود که ابتدا هیچ کس نتوانست کشته شدگان را شناسایی
کند. جنازه ها را به بیمارستان انقلاب منتقل کرده و پیکر شهیدرجایی را در
سردخانه قراردادند.
هیچ
کس نمی دانست که این پیکر سوخته، بدن شهید رجایی است. به فکر یکی از
اطرافیان او رسید که از روی دندان ها می توان فهمید که پیکر سوخته، بدن
شهید رجایی است یا خیر؟ اما سوختگی آن چنان بود که دهان رجایی به سادگی باز
نمی شد. لحظاتی بعد یکی از پزشکان از راه رسید و پس از شستن لب ها با آب
اکسیژنه، دهان را باز کرد و دندان ها دیده شد، اما باز هم کسی او را
نشناخت. همسر شهید رجایی به بیمارستان آمد و در سردخانه پیکر سوخته شهید
رجایی را شناسایی کرد.
با
شنیدن خبر شهادت رجایی و باهنر، مردم به خیابان ها ریختند و ایران در سوگ
رئیس جمهور و نخست وزیر خود فرو رفت. با طلوع آفتاب روز نهم شهریور ماه سال
1360 مردم در مقابل مجلس شورای اسلامی تجمع کرده و با سردادن شعار«رجایی،
رجایی! راهت ادامه دارد! » پیکر او و شهید باهنر را تا بهشت زهرا مشایعت
کردند.
پیام امام خمینی ره به مناسبت شهادت شهیدان رجایی و باهنر
امام خمینی رحمهالله به مناسبت شهادت شهیدان رجایی و باهنر فرمود: «ملتی که قیام کرده است در مقابل همه قدرتهای عالم، ملتی که برای اسلام قیام کرده است، برای خدا قیام کرده است، برای پیشرفت احکام قیام کرده است، این ملت را با ترور نمیشود عقب راند؛...گرچه خود واقعه و خود این افرادی که شهید شدهاند، در نظر همه ما عزیز و ارجمندند.آقای رجایی و آقای باهنر هر دو شهیدی هستند که با هم در جبهه های نبرد با قدرتهای فاسد هم جنگ و هم رزم بودند. مرحوم رجایی به من گفتند که من بیست سال است که با آقای باهنر همراه بودم و خدا خواست که با هم از این دنیا به سوی او هجرت کنند.